اولین خونه مشترک منو بابایی
سلام عزیزم . امروز میخام در مورد اولین خونه ای که من و بابایی خریدیم برات بنویسم منو بابایی قبل ازاینکه عروسی کنیم کلی تلاش کردیم تا روپای خودمون یک خونه نقلی بگیریم این خونه برای پدرت شده بود آرزو و من دعامیکردم به آرزوش برسه و از هرروشی شد کمک کردم تاانجام بشه خونه باصفایی بود نقلی اما دلباز با کاغذدیواری های قشنگ با تراس بزرگ - یه پارکینگ با درختای قشنگ- درختای یاس-انجیر- انگور- هرکی میدید خوشش میومد اما یه مشکلی داشت سه طبقه پله میخورد و آسانسور نداشت منم که عاشق نی نی دارشدن بودم ازاین موضوع نگران بودم که مانمی تونیم حالاحالاها ازاینجا بلند شیم اگرم همینجا بخاهیم نی نی بیاریم پله ها اذی...